مهاجرت به ایرلند

2015/03/24

Share On GoogleShare On FacebookShare On Twitter

چند نفری از دوستان در مورد مهاجرت به ایرلند و مشاغل حوزه فن‌آوری و غیره سوال کرده بودند، فکر کردم تلفیق همشون رو تو یه پست بنویسم. توضیح بیشتر این که این پست رو حدود بیست روز قبل نوشتم ولی ظاهرا اون وسطها ارتباط با سرور قطع شده بود و نسخه پیش نویس نهایی ذخیره نشده بود و کل پستم پرید. این یک ماه برام خیلی خیلی پرمشغله بود، هکتون، نمایشگاه عکس، مرحله بین‌المللی هکتون، سنت پاتریک، نوروز و … بالاخره امروز فرصت کردم مجددا بنویسمش. با پوزش از تاخیر و با آرزوی سال ۹۴ای پربار.

اگر لازم باشه، هر روز دویست بار هم تکرار می‌کنم که مهاجرت موضوع ساده‌ای نیست و پیچیدگی‌های خاص خودش رو داره. اگر کسی رو می‌بینید که می‌گه رفته کشور فلان و اصلا تو عین خود بهشته، مطمئن باشید که خیلی چیزاش می‌لنگه که اینطوری انکار می‌کنه. هر جامعه‌ای مسایل خودش رو داره و هیچ جایی ایده‌آل نیست. در این که سیستم زندگی، رانندگی، احترام و ارزش انسان‌ها و غیره تو خیلی از کشورها بهتر از ایران هست شکی نیست اما همه چیز به این منتهی نمی‌شه. دوری از خانواده، تفاوت‌های فاحش فرهنگی، نوع برخورد با مهاجران و خصوصا مردم خاورمیانه و علی‌الخصوص، کشور گل و بلبلمون ایران (حتی با وجود شعارهای ضدنژادپرستی و غیره)، زبان (که باز هم برمی‌گرده به فرهنگ)، غذاهای متفاوت با ذائقه ما، قحطی میوه و سبزی‌های پیش پا افتاده‌ای که در ایران فراوون یافت میشن (مثل خیار یا لیمو شیرین که می‌دونم در دید کلی ممکنه مسخره و خنده‌دار به نظر بیاد)، مالیات‌های هنگفت، گرانی سوخت و انرژی و گرمایش خونه‌ها و خیلی خیلی چیزهای دیگه هست که به نظرم باعث ایجاد تفاوت خیلی فاحشی با بهشت یا آرمان‌شهر افراد می‌شوند؛ و باز هم تکرار می‌کنم، این به معنی این نیست که بگیم اینجا خیلی خوب یا خیلی بده و ایران اینطور نیست.  کل حرفم سر این هست که اگر قصد مهاجرت داریم، با دید خیلی بدی به ایران و آرمان‌گرایانه به اروپا و جاهای دیگه نداشته باشیم و سعی کنیم واقعیات رو بهتر ببینیم و درک کنیم و خوبی‌های ایران رو هم ببینیم و در نظر داشته باشیم و مهم‌تر از همه این‌که اصالت خودمون رو حفظ کنیم. این که نوشتن و تلفظ اسم من نوعی واسه غربی‌ها آسون نیست، دلیل بر این نمی‌شه که من اسمم رو عوض کنم و هویت خودم رو کتمان کنم.

از این کلیات که بگذریم می‌رسیم به شرایط کاری و تحصیلی در ایرلند. همونطوری که تو مطلب زندگی در ایرلند هم گفتم، ایرلند الان اقتصادی رو به رشد داره با مشاغل زیادی در حوزه فن‌آوری اطلاعات. در عین حال، خیلی از شرکت‌های چندملیتی ولی نه لزوما همشون، فقط بخش مالی و بازاریابی و حسابرسی و پشتیبانی فنیشون رو در ایرلند دایر کردند و از این رو مشاغل مهندسی و برنامه‌نویسی تو این شرکت‌ها کمتر از مشاغل پشتیبانی فنی یا بازاریابی هست. مثلا لینکداین تقریبا واحد مهندسیی در ایرلند نداره و بخش فنیش در امریکا هست ولی در عوض مثلا آی‌بی‌ام واحد فنی و مهندسی و برنامه نویسی خیلی گسترده‌ای تو ایرلند داره یا حتی اینتل علاوه بر داشتن بخش فنی و مهندسی، کارخانه تولید سخت‌افزار خیلی گسترده‌ای هم در ایرلند داره، با حدود ۶۰۰۰ پرسنل.

 کارهای چند زبانه، مهندسی محلی‌سازی نرم‌افزارها و بازی‌های رایانه‌ای و پشتیبانی فنی چند زبانه هم در ایرلند گرم هست.

از این‌ها که بگذریم، میرسیم به مشاغل برنامه نویسی، مهندسی شبکه، مدیریت سیستم، مدیریت پایگاه داده و نهایتا کنترل کیفیت. هر کدوم از این رده‌های شغلی سطح پرداختی خودشون رو دارند و واضحه که برنامه نویسی پایتون یا روبی درآمد متوسط بالاتری نسبت به مهندسی کنترل کیفیت داره و اما نکته دیگه این‌که هرچه سطح در‌آمد شما بیشتر باشه، میزان مالیات پرداختیتون به دولت هم بیشتره.

حداقل دستمزد ساعتی در ایرلند ۸/۵ یورو هست که از کشوری مثل اسپانیا با اقتصادی به مراتب ضعیف‌تر بیشتر هست و این شامل شغل‌هایی مثل کار در مک‌دونالد یا صندوق‌داری در فروشگاه‌های زنجیره‌ای و غیره میشه. واضحه که مشاغل آی‌تی پرداخت بالاتری از کف دستمزد دارند ولی این هم طبیعیه که شرکت‌ها تا جایی که بتونند برای توافق روی کم‌ترین دستمزد ممکن تلاش می‌کنند. در نتیجه اگر درآمد ساعتی ۹، ۱۰ یورو داشته باشید، حداقل مالیات رو که حدود ۲۳ درصد هست می‌دید اما اگر درامدتون مثلا ساعتی ۳۰ یورو باشه، مالیات پرداختیتون هم بسته به یه سری پارامترها، حدود ۴۰ – ۴۵ یورو خواهد بود و این یعنی نزدیک نصف درامد اولیتون صرف پرداخت مالیات خواهد شد که البته در قبال پرداخت این رقم‌ها، رفاه و آرامش نسبی براتون فراهم هست و یک سری حقوق انسانی که متاسفانه در ایرانمون تعریف نشده‌اند.

می‌دونم که احتمالا الان دست به ماشین حساب شدید و دارید این عددها رو به نرخ روز یورو ضرب می‌کنید و مقایسه می‌کنید با درآمد ساعتی مثلا ۲۰۰۰۰ تومنی ایران و می‌بینید که اعداد اختلافات نجومی دارند. درسته، ولی فراموش نکنید که دقیقا به همین نسبت، نرخ مخارجتون هم در مقایسه با ایران همین اختلاف فاحش رو دارند. بنزین با نرخ متغیر بسته به نرخ روز نفت، لیتری حدود ۱/۴۰ یورو هست، اجاره یه خونه کوچیک یک خوابه (که هرگز به خوبی و دنجی و گرمی خونه‌های ایران نیست) ماهی حدود ۱۰۰۰، ۱۱۰۰ یورو، وسایل نقلیه عمومی برای هر مسیر ۳ یا ۴ یورو هست و الی آخر.

حالا از اینم که بگذریم، می‌رسیم به این‌که چه مهارتی کسب کنم آینده بهتری داره؟ متاسفانه/خوشبختانه جواب این سوال رو هر کسی خودش باید پیدا کنه. مثلا من وقتی دبیرستان بودم، می‌دونستم که یه پزشک متخصص درآمد خیلی خوبی داره، اما این رو هم می‌دونستم که من هیچ وقت نمی‌خوام یک پزشک بشم، چون علاقه‌ای بهش نداشتم. چیزی که در اون دوران نمی‌دونستم این بود که مهندسی لزوما خیلی شغل خوبی هم نیست. همیشه وقتی به این موضوع فکر می‌کنم، یاد بافنده‌های فرش دستباف تو روستاهای محروممون میفتم که ساعت‌ها، روزها و ماه‌ها پای دار می‌شینند و می‌بافند و عایدیشون دستمزد ناچیزیه که باید خرج دوا درمون و اورتپد کنن واسه گردن و کمر آسیب دیدشون تا یه سری تاجر پول‌های هنگفت به جیب بزنند و به داشته‌هاشون اضافه کنند. حقیقت اینه که مهندسی و کلا کارهای فنی هم از خیلی جهات شبیه همینه. فرسایشی که کدنویسی روزمره پای کامپیوتر داره خیلی بالاست و نهایتا غول‌های بزرگ یا حتی استارت‌آپ‌های کوچک از طریقش به خودشون می‌بالند. ولی خب… آخرش همون مهندسه هست که علم و دانش کارکرد ماشین‌ها و سیستم‌ها رو داره و نه اون بازاریابه. اما حالا با دونستن همه این‌ها، اگه یکی به من بگه بیا برو تو خط بازاریابی یا فروش، چون بازارش بهتره، آیا من می‌تونم یا اینکه باید این کارو بکنم؟ نه! هر کسی باید توانایی‌ها و علایق خودش رو بشناسه و به دنبال اون‌ها بره، نه چیزی که دیگران بگن خوب هست.

یه ۱۰ سال قبل وقتی دانشجو بودم، همش دنبال همین سوال بودم، که چی کار کنم و دنبال چی برم که آینده خوبی داشته باشه. هیچ وقت جواب خیلی واضحی نگرفتم. یه دوره -وقتی که هنوز نوکیا و سیستم عامل جاوا و سیمبینش رو بورس بود- پیشنهاد شد که برنامه واسه موبایل نوشتن خیلی خوبه. استارتش رو زدیم، اما متاسفانه راهنمای خاصی نبود و استاد دانشگاهمون هم کمک زیادی نتونست بکنه. یه مدتی دات نت مد بود و استاد [متاسفانه بسیار ابلهی] داشتیم که میگفت دیگه عصر عصر دات نته و سی و سی پلاس پلاس دیگه منسوخ شدند و ده سال بعد دیگه کسی اسم اون دوتا آخری رو نمیاره. میبینیم که حتی در همون زمان کاملا در اشتباه بوده و الان و سال‌های سال دیگه سی همیشه رو بورس خواهد بود و ابزار برنامه نویسی خیلی‌ها. زبانی که هسته لینوکس باهاش نوشته شده و خیلی چیزای دیگه. یه نفر دیگه هم بود که من فکر می‌کردم خیلی می‌دونه و قابل اعتماده و پروژه کارشناسیم رو اومدم باهاش انجام بدم رو یه پروژه متن باز که هیچ وقت به جایی نرسید و این فرد در نهایت چشم سفیدی و دورویی و در حالی که شجاعت کافی واسه اعتراف ضعف‌های خودش نداشت، دستم رو تو حنا گذاشت و اون پروژه لینوکسی همونطوری رها شد. گذشته از اینها، یه عده‌ای هم بودند که توصیه می‌کردند: «مهم نیست دنبال کدوم شاخه بری، مهم اینه که هر کدوم رو دوست داری انتخاب کنی و روش بمونی و ادامش بدی؛ مثلا انتخاب یک پروژه، شروع و اتمامش و انتشارش به صورت متن باز. اون وقته که می‌تونی بری درخواست کار بدی و جذب شرکت‌ها بشی». با وسعت عرصه آی‌تی و زیرشاخه‌های تقریبا نامحدودی که توش هست، این انتخاب شاید خیلی سخت باشه ولی نکته جالبی هست که سایمون تثم، برنامه‌نویس و توسعه‌گر Putty می‌گه اینه که:

هرچه قدر تصمیم‌گیری و انتخاب بین گزینه‌های موجود سخت‌تر باشه، همون‌قدر اهمیت انتخاب یک مورد پایین‌تر و کم‌تره! چرا که اگر برای انتخاب بهترین گزینه از بین چندین گزینه موجود بر سر دو راهی موندید، به خاطر اینه که همه گزینه‌هاتون نسبتا خوب هستند، پس حتی اگر بهترین گزینه رو هم انتخاب نکردید، باز هم چیز زیادی از دست نمی‌دید و ضرر نمی‌کنید.

پس خیلی سر اینکه چه کار کنید و دنبال چی برید، وقت تلف نکنید. یه چیزی رو که بهش علاقه‌مندید انتخاب کنید و جلو برید. مطمئن باشید که پیشرفت خواهید کرد و نتایج خوبی خواهید گرفت، به شرطی که خوب تلاش کنید، با خودتون روراست باشید و فریب‌کاری نکنید. اوایلش سخت هست و آدم خیلی دست و پا می‌زنه تا به جایی برسه ولی یقین داشته باشید که اگر تلاش کنید و مهارت‌های واقعی کسب کنید، حتما به جاهای خوب می‌رسید.

من اپلیکیشن رادیو گیک رو از رو ارادتی که به جادی و عقایدش دارم و به خاطر آسون‌تر کردن دسترسی کاربرها به پادکست‌ها نوشتم اما جالب این‌جاست که بعد از انتشارش تو این چند هفته، چندین ایمیل از چندین نفر مختلف گرفتم که دوست دارن با هم همکاری کنیم و این دقیقا همون چیزیه که دوستان، ده سال قبل توصیه می‌کردند، بماند که هدف من از انتشار این اپ، پیدا کردن کار نبود ولی این قضیه در هر جای دنیا و برای هر شغلی خصوصا در آی‌تی صحیحه.

مورد آخر اینه که چطوری ویزا بگیریم. همونطوری که هممون می‌دونیم، گرفتن ویزا با یه پاسپورت ایرانی، راحت نیست ولی غیرممکن هم نیست. تالارهای گفتگوی www.applyabroad.org  مطالب خیلی خوب و مفیدی در زمینه گرفتن ویزای تحصیلی دارند. برای ویزای کاری هم اگه الان تخصص کافی دارید، می‌تونید اقدام کنید. سایت شرکت‌های بزرگ و کوچیک آی‌تی رو می‌تونید ببینید و لیست مشاغل مورد نیازشون رو. بعضی‌هاشون ویزای کاری رو براتون فراهم می‌کنند. بازار موسسات کاریابی هم خیلی گرمه تو ایرلند و از لینکداین می‌تونید پیداشون کنید. من به شخصه تا حالا تجربه مثبتی باهاشون نداشتم ولی سیستمشون مثل سیستم ایران نیست که از کارپرداز هم درصد بگیرند. هر رقمی که شما با شرکت توافق کنید،‌ برای خودتون هست. هزینه کاریاب‌ها رو کارفرماها میدن و البته مشخصه که هرچی کاریاب، بیشتر باهاتون چونه بزنه، پورسانت بهتری از اون طرف خواهد گرفت. www.irishjobs.ie یکی از سایت‌هاییه که می‌تونید لیست مشاغل رو ببینید، هرچند فکر کنم عمو سانسورچیمون رابطه جالبی با دامنه‌های دات آی ای نداره، چراشو نمی‌دونم دقیقا!

نهایتا این‌که توانایی‌هاتون رو بشناسید، رو شاخه‌ای تمرکز کنید و پیش برید و قدر مهارت‌ها و ارزش‌هاتون رو بدونید و هیچ‌وقت خودتون و مهارت‌هاتون رو ارزون نفروشید. البته مهارت‌ها و ارزش‌هایی که در سایه تلاش و یادگیری و صرف وقت به دست اومده اند. امیدوارم این مطلب مفید بوده باشه و اگه سوال دیگه‌ای هم داشتید، همین پایین بپرسید. خوشحال می‌شم کمکی بکنم.

7 Comments

  1. محمد

    2015/07/01

    Post a Reply

    نوشته‌ی خیلی جالبی بود
    کامل و مفید
    مرسی

  2. mahdis

    2015/07/30

    Post a Reply

    خیلی جامع و کامل بود. فقط میخوام یه نکته ای رو اضافه کنم. البته این نکته شاید بیشتر توی امریکا صادق باشه. یه واقعیتی که وجود داره اینه که به هرکی اینجا بگی کامپیوتر ساینس میخونم فقط میگن کار خوب و درامد خوب اما هیچ کس نمیگه به چه قیمتی! کسایی که چنین رشته هایی میخونن به احتمال خیلی زیاد کارشون به یه جایی میرسه که یهو چشم باز میکنن میبینن از 24 ساعت شبانه روز بیش از 12 ساعت رو دارن کار میکنن .و زندگی براشون نمونده. متاسفانه کمپانی ها فقط شعار اینو میدن که بین زندگی و کار تعادل ایجاد کنیم و به موقعش خودشون از کسایی که همه ی زندگیشون میشه کار استقبال بیشتری میکنن. ادم باید خیلی مواظب باشه که توی گرداب کمپانی ها غرق نشه. فک کنم این نکته رو باید بهش توجه کرد.

    • neeku

      2015/08/01

      Post a Reply

      چه نكته خوبى كه من يادم رفته بنويسمش. واقعا اينطوريه. سياست خود سركتها هم همينه كه با فراهم كردن محيط دلنشين و سرگرميها و غيره، كاركنان رو بيشتر و بيشتر به موندن و كار كردن تشويق كنند. ولى چاره چيه؟ دنيا داره حول غول زشت سرمايه دارى ميچرخه. شايد گزينه ديگه، استارت آپ باشه كه اونطورى هم همين داستان زنده موندن براى پيش بردن كارهاست. راه حلى براى خروج از اين منجلاب پيدا نميكنم متاسفانه. :(

  3. Adel

    2015/08/24

    Post a Reply

    خیلی مطالب مهم و کاربردی بهش اشاره شده واقعا ازتون ممنونم
    من در حال حاظرحاضر دانشجوی ترم 5 مهندسی نرم افزار هستم و خب علاقه شدیدی به برنامه نویسی و خصوصا بازی سازی دارم
    در کل توانایی هام در حدی هست که در هر شاخه ای از نرم افزار (از دید خودم) میتونم موفق باشم و قضیه ای که هست همون سردرگمی بود که واقعا کدوم انتخاب بهتره (وب، اپلیکیشن, بازی و …) و اون جمله ای که شما از سایمون بهش اشاره کردین یه جور حس راحتی بهم داد چون من واقعا در .
    انتخاب هام خیلی حساسم و سعیم اینه که بهترین رو انتخاب کنم و این باعث کند شدن من میشه
    با تشکر

    • neeku

      2015/08/25

      Post a Reply

      خوشحالم که مطلب، مفید واقع شده. موفق باشی. (:

  4. حسین

    2016/01/24

    Post a Reply

    درود
    بسیار و برادرانه نوشیتن
    یک سوال دارم من اگر با ویزای تحصیلی وارد بشم یعدا میتونم به ویزای کاری تبدلیش کنم ؟
    شمار وکیل خوب سراغ دارید؟

Submit a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *